روایت اولشخص
در ابتدای امر میتوان به روایت خود آقای هاشمی رفسنجانی از اجلاسیه فوقالعاده خبرگان در روز 14 خرداد 1368 اشاره کرد که سیر جاری وقایع را تشریح میکند. این خاطرات به وضوح به همگان- از جمله حامیان آقای هاشمی و دفتر ایشان- ثابت میکند که انتخاب آیتالله خامنهای تنها با یک نقل قول هاشمی صورت نپذیرفت، بلکه اقبال عمومی و جو حاکم مجلس خبرگان موافق و همسو با رهبر معظم انقلاب بود.
من به خال لبت ای دوست گرفتار شــدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شـــــــدم
فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شــــــــدم
غم دلدار فكنده است به جانم، شــــررى
كه به جان آمدم و شهره بازار شــــــــــدم
درِ میخانه گشایید به رویم، شـب و روز
كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
جامه زهد و ریا كَندم و بر تن كـــــردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شــــــــــــدم
واعظ شهر كه از پند خــــود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددكار شـــــــــــــدم
بگذارید كه از بتكــــــــده یادى بــــــكنم
من كه با دست بت میكده بیدار شـــــــــدم
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شـــدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شـــدی
تو که فارغ شده بودی ز همه عالم و امکان
دار منصور بریدی همه تن دار شـــــدی
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخـشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شـــــدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توســــــــــــت
امت از گفته در بار تو هشیار شــــــدی
واعظ شهر همه عــــــــــمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از توپدیدار شـــــــــــدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غـــــــــم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شــــدی
تقدیم غمت خونجگر لالۀ ما بود
بی مهر رخت سایۀ غم هالۀ ما بود
هجران تو در دل شرر نالۀ ما بود
هر لحظه فراغت غم صد سالۀ ما بود
ای ماه که دادی همه را مهر خدایی
چون شد که دمیدی به شبستان جدایی
ای ماه جماران که زهجرت چو هلالیم
یکبار بر افروز و ببین ما به چه حالیم
سر تا به قدم محنت و اندوه و ملالیم
باید که بسوزیم و بگرییم و بنالیم
هر صبح فراق تو به ما شام بلا بود
ایام غمت بر همه ایام بلا بود
ای همدم یاران خدا جوی جماران
ای کعبۀ دل بیت تو در کوی جماران
ای گرد عزایت به سر و روی جماران
با یاد تو چشم همگان سوی جماران
باز آ که خزان بی تو بهاران دل ماست
بیت الحزن از غصه جماران دل ماست
کجا با ملائک سفر کرده ای
به وجه خدایی نظر کرده ای
تو و شهیدان من و داغ هجران بیا ای امام
دلی که شد از هجر تو شعله ور
نگردد خموش از فراقت دگر
تو را جان زهرا من و داغ گل ها بیا ای امام
الا دلبر بهتر از جان بیا
دوباره به بام جماران بیا
بیا ای حبیبم که بی تو غریبم بیا ای امام
تقدیم غمت خونجگر لالۀ ما بود
بی مهر رخت سایۀ غم هالۀ ما بود
هجران تو در دل شرر نالۀ ما بود
هر لحظه فراغت غم صد سالۀ ما بود
ای ماه که دادی همه را مهر خدایی
چون شد که دمیدی به شبستان جدایی
ای ماه جماران که زهجرت چو هلالیم
یکبار بر افروز و ببین ما به چه حالیم
سر تا به قدم محنت و اندوه و ملالیم
باید که بسوزیم و بگرییم و بنالیم
هر صبح فراق تو به ما شام بلا بود
ایام غمت بر همه ایام بلا بود
ای همدم یاران خدا جوی جماران
ای کعبۀ دل بیت تو در کوی جماران
ای گرد عزایت به سر و روی جماران
با یاد تو چشم همگان سوی جماران
باز آ که خزان بی تو بهاران دل ماست
بیت الحزن از غصه جماران دل ماست
مدتي پس از اشغال خرمشهر، ركود محسوسي بر جبهه ها حاكم گرديد. تا اينكه در تاريخ 1359/10/15 اولين عمليات با نام “نصر” براي آزادسازي اين شهر انجام شد كه مرحله اول آن موفقيت هاي بسياري داشت، ليكن چون براي حفظ دست آوردها و ادامه عمليات تدابير سنجيده اي منظور نشده بود، مراحل بعدي آن اجرا نشد و نيروهاي عمل كننده به مواضع قبلي خود بازگشتند.